مدتی است که در روستا زندگی ام رو بسر میبرم غیر از آب و هوای سالم و آرامش حاکم بر زندگی صفا و صمیمیت مردمان اینجاست که بسیار باارزش است، مردمانی که در هر شرایطی هوای همدیگر را داشته و غم و شادی هایشان را باهم تقسیم میکنند.
مثلا همین امروز یه پیرمرد تنها و بی کس و کار دار فانی را وداع گفت. بر خلاف زندگی بی رحم شهری که کسی به فکر کسی نیست و حتی فامیل برای فامیل کاری انجام نمیدهد و از حال و روز همدیگر خبر ندارند، اینجا تمام اهالی کار و زندگی را رها کرده و مقدمات مراسم ختم را فراهم میکردند. دیدن این سطح از همدلی و صمیمیت برای یکی مثل من که چندین سال از عمرش را در شهرهای بزرگی همچون تهران و تبریز بسر برده واقعا شگفت انگیز بود. این در کنار هم بودن و حس همدردی به من ثابت کرد که همه چیز توی زندگی پول نیست بلکه نوع دوستی و محبت بسیار باارزش تر از مادیات و جاه طلبی های بی حد و حصر ماست. چیزی که برایم جالب است اینه که کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند در حالی که زندگی مدرن امروزی از آنها انسانهایی بی رحم ساخته ادای آدم های متمدن را در میآورند و این مردمان پاکدل و بی کینه را دهاتی و بی تمدن خطاب میکنند. مگر فرهنگ و تمدن چیزی غیر از این حس انسان دوستی و همکاری همه جانبه است؟ به نظرم دلیل این امر تاثیر طبیعت روی سرشت انسان هاست که مردمان روستا در دامن طبیعت این پاکی و ساده دلی را حفظ کرده اند و از دیگر سو زندگی ماشینی و دوری از طبیعت سرشت پاک آدمی را خدشه دار میکند و عواطف و احساسات پاک را از بین میبرد.
مردم بالادست چه صفایی دارند/ چشمه هاشان جوشان و گاوهاشان شیر افشان باد
درباره این سایت